اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مدر

نویسه گردانی: MDR
مدر. [ م ُ دِرر ] (ع ص ) زنی که سخت می گرداند دوک را بنحوی که گویا از حرکت بازایستاده . (ناظم الاطباء). زن ریسنده ای که دوک نخ ریسی را با چنان شدتی می چرخاند که به نظر ساکن می نماید. مدرة. (از متن اللغة). || ناقه ٔ بسیارشیردهنده . (آنندراج ): أدرت الناقه ؛ در لبنها، فهی مدر. || نعت فاعلی است از ادرار. رجوع به ادرار شود. || غازل . (متن اللغة). بافنده . رجوع به معنی نخستین شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مدر. [ م َ ] (ع مص ) به گل کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به گل بیندودن . (زوزنی ). گل اندودن مکان را. (از منتهی الارب ). گل کاری کردن . (یادداش...
مدر. [ م َ دَ ] (ع مص ) کلان شکم گردیدن . (از منتهی الارب )(از اقرب الموارد). برآمده پهلو و کلان شکم گردیدن . (ازناظم الاطباء) (از متن اللغة). شکم...
مدر. [ م ُ دِرر / م ُ دِ ] (ع ص ) جاری کننده ٔ بول . (غیاث اللغات ). هر چیزی که گمیز راند و ادرار آورد. (ناظم الاطباء). مایه ٔ ادرار. هر دارو که ...
قاعده آور emmenagogue به طور گسترده برای شرح گیاهانی به کارمی‌رود که در درمان بیماریهای دستگاه تولید مثل زنانه مورد استفاده قرار می‌گیرند. با کمی اغ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.