اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مذی

نویسه گردانی: MḎY
مذی . [ م َ ذی ی ] (ع اِ) آبی که از مرد وقت ملاعبت برآید. مَذْی ْ. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). رجوع به مَذْی ْ شود. || مسیل آب از حوض . (از متن اللغة). رجوع به مَذْی ْ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۵ ثانیه
حافظ مزی . [ ف ِ ظِ م ِزْ زی ] (اِخ ) یوسف بن عبدالرحمان بن یوسف القضاعی الکلبی ، ابی الحجاج دمشقی مزّی . محدثی در دیار شام . مولد وی بسال 6...
دانش مزی . [ ن ِ م َ ] (حامص مرکب ) مزیدن دانش . تحصیل دانش . آموختن علم . منظور دانشوریست چه مزیدن مکیدنست ، گویا او از دانش پرورده شده است...
مضی ما مضی . [ م َ ضا م َ ضا ] (ع جمله ٔ فعلیه ) گذشت آنچه گذشت . (غیاث ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گذشته گذشت : معهذا مضی ما مضی اگربارو خ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.