مرگ
نویسه گردانی:
MRG
مرگ . [ م ُ ] (اِ) آب بینی که غلیظ و سطبر باشد و آن را خلم نیز گویند. (جهانگیری ) (از برهان ) (ازآنندراج ). || یک نوع زکام که در اسب عارض گردد و از وی به انسان سرایت کند. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۳۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
مرگ پیچ . [ م َ ] (اِ مرکب ) نوعی از پیچ ، دستار، و آن چنان باشد که یک پیچ از دستار تاب داده حلقه وار بطرف گوش و گردن می آویزند و آن را مر...
مرگ سرخ. نام مرضی کشنده، ولی خیالی، است در داستان «نقاب مرگ سرخ» («The Masque of the Red Death») بقلم نویسندۀ آمریکایی «ادگار الن پو» ( ۱۸۰۹ - ۱۸۴۹ م)...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
مرگ و میر هر دو به یک معنی است؛ از نگاه دستوری هر یک از این دو جداگانه نام است؛ ولی زمانی که با هم گفته می شوند، نامژاویگ (اسم مصدر) می شود. پارسی: در...
مرگ ماری . [ م َ گ ِ ] (اِخ ) یکی از طوایف ایل قشقائی ایران ، مرکب از 150 خانوار که در مانیان و سارک آباد مسکن دارند. (از جغرافیای سیاسی کیها...
مرگ موش . [ م َ گ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) چیزی است مانند زاج زرد و به عربی رهج الفار و سم الفار و تراب الهالک خوانند. (برهان ). ترجمه ٔ...
مرگ آرای . [ م َ ] (نف مرکب ) مرگ آراینده . زینت و آرایش دهنده ٔ مرگ . که موجب زینت و آراستگی مرگ است : منت بازیچه ٔ عیسی مکش بهر حیات ارزش...
شادی مرگ . [ م َ ] (اِ مرکب ) موتی که بسبب شادی بسیار که یکبارگی در طبیعت درآید پیدا میگردد. (غیاث ). || (ص مرکب ) آنکه از غایت شادی بمیر...
جهان مرگ . [ ج َ ن ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دنیای نیستی . عالم مادی .
مرگ ارجان . [ م َ اَ ] (ص مرکب ) مرگ ارزان . مرگ ارژان . واجب القتل . مهدورالدم . مستوجب قتل . (یادداشت مرحوم دهخدا) : پس از جهت کاری که بر ...