اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مروان

نویسه گردانی: MRWʼN
مروان . [ م َرْ ] (اِخ ) ابن محمدبن مروان بن حکم اموی ، مکنی به ابوعبدالملک و ملقب به القائم بحق اﷲ و مشهوربه جعدی و حمار. چهاردهمین و آخرین تن از خلفای بنی امیه در شام . به سال 72هَ . ق . در الجزیره متولد شد (پدرش والی آنجا بود) و به سال 105 هَ .ق . قونیه را فتح کرد. در سال 114 هَ . ق . هشام بن عبدالملک او را والی آذربایجان و ارمینیه و الجزیره کرد وی جنگهای بسیاری کرد تا اینکه به سال 126 هَ . ق . پس از بقتل رسیدن ولیدبن یزید مردم را به بیعت باخویش فراخواند وباسپاهی انبوه قصد شام کرد و ابراهیم بن ولید را از خلافت خلع کرد و خود به سال 127 هَ . ق . به خلافت رسید. در ایام او دعوت عباسیان قوت گرفت و وی در جنگی باقحطبةبن شبیب طائی شکست خورد و به موصل گریخت و سپس به بوصیر (از اعمال مصر) رفت و به سال 132 هَ . هَ . ق . در آنجا بقتل رسید و سر او را به نزد السفاح خلیفه ٔ عباسی بردند. مردی دوراندیش و باتدبیر و شجاع بود و او را لقب حمار یا حمار الجزیرة دادند بسبب جرأت و شهامتش در کارزارها و چون جعدبن درهم مانوی معلم او و فرزندانش بود او را جعدی نیز گفته اند. وی تا هنگام مبایعت مردم با سفاح عباسی مدت پنج سال و یک ماه خلافت کرد و نه ماه بعد به قتل رسید. ابن الندیم درالفهرست گوید جعد، مروان را نیز به دین مانویه آورد. (از الاعلام زرکلی ج 8 ص 96 و الفهرست ابن الندیم ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
مروان اول . [ م َرْ ن ِ اَوْ وَ ] (اِخ ) شهرت چهارمین خلیفه ٔ اموی که خلافت او از 64 تا 65 هَ . ق . بوده است . رجوع به مروان (ابن حکم بن .....
مروان ثانی . [ م َرْ ن ِ ](اِخ ) یا مروان الحمار. شهرت چهاردهمین و آخرین از خلفای اموی است . رجوع به مروان (ابن محمد...) شود.
مروان جعدی . [ م َرْ ن ِ ج َ دی ی ] (اِخ ) لقب مروان بن محمد آخرین ازبنی امیه است . رجوع به مروان (ابن محمدبن ...) شود.
مروان حمار. [ م َرْ ن ِ ح ِ ] (اِخ ) لقب مروان بن محمد آخرین ازبنی امیه است . رجوع به مروان (ابن محمدبن ...) شود.
مروان کندی . [ م َرْ ک َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رحمت آباد بخش میاندوآب شهرستان مراغه ، واقع در 22هزارگزی شمال غربی میاندوآب و 14هزارگزی ...
قزلجه مروان . [ ق ِ زِ ج َ م َرْ ] (اِخ ) دهی از دهستان بناجو از بخش بناب شهرستان مراغه واقع در 13500 گزی جنوب بناب و 3 هزارگزی خاور راه ارا...
مروان القرظ. [ م َرْ نُل ْ ق َ رَ ] (اِخ ) یا مروان اول ، لقب خلیفه ٔچهارم است از خلفای بنی امیه بدان جهت که بعضی بلاد یمن بر دست او مفتوح...
فضل بن مروان . [ف َ ل ِ ن ِ م َرْ ] (اِخ ) وی به آیین خدمت خلفا آشنا بود و انشائی نیکو داشت . در بغداد پس از درگذشت مأمون برای معتصم بیعت ...
حکیم آل مروان . [ ح َ م ِ ل ِ م َرْ ] (اِخ ) لقبی است که عرب بخالدبن یزیدبن معاویة دهد.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.