اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مروث

نویسه گردانی: MRWṮ
مروث . [ م َرْ وَ ] (ع اِ) روده ای از ستور که در آن دبر است . (منتهی الارب ). مخرج «روث » و سرگین اسب . (از اقرب الموارد). مراث . و رجوع به مراث شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مروس . [ م َ ] (ع ص ) بکره که رسن او از مجری افتاده و میان بکره و قعو درآویخته باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مروس . [ م َرْ وَ ] (اِ) عادت . (ناظم الاطباء).
مروس . [ م َ ] (معرب ، اِ) (معرب امارکوس ) ۞ مرزنگوش .- مروس اقطی ؛ مرزنگوش . توضیح آنکه جزء اول یعنی مروس معرب و مصحف امارکوس است و جز...
مروص . [ م َ ] (ع ص ) شتر ماده ٔ شتابرو. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
مروس اقطی . [ م َ س ِ اَ ] (اِ مرکب ) به معنی مرزنگوش است در لغت یونانی و آن دوائی است که عربان آذان الفار خوانند. (برهان ). رجوع به مرزنگو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.