اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مریم

نویسه گردانی: MRYM
مریم . [ م َرْ ی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان چهار اویماق بخش قره آغاج شهرستان مراغه ، در 29هزارگزی جنوب غربی قره آغاج و 52هزارگزی شمال شرقی راه شاهین دژ به میاندوآب در منطقه ٔ کوهستانی معتدل واقع و دارای 170 تن سکنه است . آبش از رودخانه ٔ قزل قلعه و محصولش غلات ، نخود، بزرک . شغل مردمش زراعت و صنایع دستی آنان جاجیم بافی می باشد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
مریم فیروز (زاده: ۱۲۹۲ ه.ش در تهران، مرگ: ۲۲ اسفند ۱۳۸۶ در تهران) یکی از چهره‌های شاخص سیاسی ایران در دوران پهلوی دوم، از مخالفان رژیم سلطنتی و عضو حز...
مریم نخودی . [ م َرْ ی َ ن ُ خوَدْ / خُدْ ] (اِ مرکب ) ۞ گیاهی است از تیره ٔ نعناعیان با ارتفاع 15 تا30 سانتیمتر. این گیاه در جنگلهای نواحی ...
نیوند مریم . [ وَ دِ م َ ی َ ] (اِ مرکب ) نوعی از حرمل است که هزار اسفند باشد. حب المحلب . (از برهان ) (از آنندراج ). یکی از گونه های سداب کوهی...
عیسی مریم . [ سی ِ م َرْ ی َ ] (اِخ ) عیسی پسر مریم . عیسی بن مریم . رجوع به عیسی (ابن مریم ) شود : ازبرای رغم من گوئی ازین میدان حسن عیس...
پنجه ٔ مریم . [ پ َ ج َ / ج ِ ی ِ م َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ۞ گیاهی باشد خوشبوی به اندام پنج انگشت . گویند مریم مادر عیسی علیه السلا...
روزه ٔ مریم . [ زَ / زِ ی ِ م َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از خاموشی و سکوت است . (از برهان قاطع) (از انجمن آرا) (از غیاث اللغات ) (ا...
دخنه ٔ مریم . [ دُن َ / ن ِ ی ِ م َ ی َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بیخ درختیست که بر هیأت خرد باشد و شاخ و ساق او به زمین نزدیک بود و منبت ...
باغچه مریم . [ چ َ / چ ِ م َی َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ییلاق بخش حومه ٔ شهرستان سنندج که در 22 هزارگزی شمال خاور سنندج و 2 هزارگزی شم...
مریم عمران . [ م َرْ ی َ م ِ ع ِ ] (اِخ ) مریم دختر عمران و مادر عیسی (ع ). رجوع به مریم شود : بی شوی شد آبستن چون مریم عمران وین قصه بسی...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۵ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
محمود فقیه
۱۳۸۹/۰۳/۰۲ Iran
0
0

اسم روستای فوق که متاسفانه در اسناد دولتی و نوشتاری به صورت مریم می نویسند در اصل مرگان/مریان می باشد که هنوز هم خیلی از اهالی منطقه انرا با این نام می شناسند.
مرگان در بین ترکهای خراسان به معنی شکارچی می باشد.
مرک/مرگ: محلی است آلاچیق مانند که در کنار رود حیوانات و احشام در آن استراحت می کنند و این معنی با توجه به شرایط طبیعی روستا که در محل تقاطع دو رود قیزیل قالا و آلی بیلی قرار دارد منطبق است.
ان: علامت مکان می باشد.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.