مزراب
نویسه گردانی:
MZRʼB
مزراب .[ م ِ ] (ع اِ) ناودان . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد)(آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المعرب جوالیقی ). || کشتی دراز. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مزراب . [م َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نیم بلوک بخش قاین شهرستان بیرجند؛ در 32 هزارگزی شمال غربی قاین ، در منطقه ٔ کوهستانی گرمسیر واقع و...
مضراب . [ م ِ ] (ع ص ) مرد سخت زننده . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || (اِ) آلت ِ زدن . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) ...
تک مضراب . [ ت َ م ِ ] (اِ مرکب ) اصطلاحی است در موسیقی و آن مقابل ریزمضراب است و معمولاً بعد از هر «تری مولی » تک مضراب می آید.- تک مضراب ...
چپ مضراب . [ چ َ م ِ ] (ص مرکب ) (اصطلاح موسیقی ) اصطلاحی در طرز مضراب زدن بسیم های ساز.
چاه مضراب . [ م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان طبس مسینا بخش درمیان شهرستان بیرجند که در 40 هزارگزی خاور دستگرد واقع شده .جلگه و گرمسیر است ...