اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مزلف

نویسه گردانی: MZLF
مزلف . [ م ُ زَل ْ ل َ ] (ص ) نعت مفعولی منحوت از زُلف فارسی به سیاق عربی . دارای زلف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). معشوق صاحب زلف و نوخط و این تصرف فارسی زبانان متعرب است در اصطلاحات به معنی معشوق نوخط و در چراغ هدایت نوشته که مزلف لفظی است صناعی فارسی زبانان متعرب که به طریق صیغه ٔعربی آورده اند مأخوذ از زلف فارسی است . از عالم نزاکت که از لفظ نازک تراشیده اند. (آنندراج ) (غیاث ). مولد از اختلاط پارسی با تازی ، زلف دار و دارای زلف . (ناظم الاطباء) (نعت مفعولی ) از زلف به سیاق عربی ، آنکه دارای زلف است ، معشوق زلف دار. پسری که زلف آراسته دارد. ژیگولو ۞ :
مزلف است رخ خامه ام ز بخت سیاه
سواد شام فراقم خط لب جام است .

محمداسحاق شوکت (از بهار عجم ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
به معنای گیسو آراسته
مظلف . [ م ُ ظَل ْ ل َ ] (ع ص ) افزون شده و زیادگشته . || دارای سم شکافته . (ناظم الاطباء).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.