گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مزین نویسه گردانی: MZYN مزین . [ م ُزْ زَی ْ ی ِ ] (ع ص مصغر) مصغر مُزدان ۞ و مزدان در حالت ادغام مزان گفته میشود. (از منتهی الارب ). آراسته . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه واژه معنی مزین مزین . [ م ُ زَی ْ ی َ ] (ع ص ) مرد پیراسته موی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجل مزین الشعر. (ناظم الاطباء). || آراسته .... مزین مزین . [ م ُ زَی ْ ی ِ ] (ع ص ) آراینده . آرایشگر. آرایش دهنده . (یادداشت به خط مرحوم دهخد) : من آن مزینم که مه و سال بنده وار ۞ دارم به ... مظین مظین . [ م ُ ظَی ْ ی َ ] (ع ص ) ادیم مظین ؛ پوست به برگ ظیان پیراسته . ادیم مظی و مظوی ... مثله . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب ... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود