گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مسلح نویسه گردانی: MSLḤ مسلح . [ م َ ل َ ] (ع اِ) ۞ مسلحة. (یادداشت مرحوم دهخدا). ج ، مَسالح . و رجوع به مسلحة شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه واژه معنی مصلة مصلة. [ م ِ ص َل ْ ل َ ] (ع اِ) آوندی که درآن شراب را صاف کنند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مصلح گاه مصلح گاه . [ ] (اِخ ) مراد شاید همان جایی باشد که یاقوت آن را مصلحگان می نویسد، و محلی بوده است به ری . (از حواشی راحةالصدور راوندی ص 395)... مثله کردن این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. مصلح جهانی این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید. مثله شدن مثله شدن . [ م ُ ل َ / ل ِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) گوش و بینی بریده شدن : نعوذ باﷲ اگر زان یکی شود مثله ز حرص حمله ۞ بود همچو جعفر طیار. ابوحن... مصلح الدین مصلح الدین . [ م ُ ل ِ حُدْ د ] (اِخ ) سعدی شیرازی . شاعر معروف قرن هفتم هجری . رجوع به سعدی شود. مصلح الدین مصلح الدین . [ م ُ ل ِ حُدْ د ] (اِخ ) کاملی . از گویندگان و دانشمندان و استادان نامدار قرن دهم هجری در ترکیه بود. در زبان فارسی احاطه و به ... مصلح الدین مصلح الدین . [ م ُ ل ِ حُدْ د ] (اِخ ) لاری محمد سعدی بن صلاح عبادی لاری (متوفی به سال 979 هَ . ق .). او راست : 1 - حاشیه برمطول 2 - شرح رسا... مثله کردن مثله کردن .[ م ُ ل َ / ل ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بریدن گوش و بینی یا چیزی دیگر از اطراف تن . بریدن عضوی از اعضای تن کسی . (یادداشت به خط مر... مثله گردانیدن مثله گردانیدن . [ م ُ ل َ / ل ِ گ َ دَ ] (مص مرکب ) مثله کردن : مثله گردانیدن این عورت چرا روا داشتی . (کلیله و دمنه ). بعضی از آن طایفه بگ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ صفحه ۲ از ۳ ۳ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود