اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مسموع

نویسه گردانی: MSMWʽ
مسموع . [ م َ ] (ع ص ) شنیده شده . (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). شنوده . (آنندراج ). شنیده . (یادداشت مرحوم دهخدا) :
به گوشم قوت مسموع و سامع
بسازد نغمه ٔ بربط شنیدن .

(منسوب به ناصرخسرو).


- از قرار مسموع (به قرار مسموع ) ؛ بطوریکه شنیده شده .
|| قابل استماع . سزاوار شنیدن وگوش دادن و برآوردن . (ناظم الاطباء). قابل قبول و پذیرفتن : آنگاه انابت مفید نباشد نه راه بازگشتنی مهیا و نه عذر تقصیرات خواستن مسموع . (کلیله ودمنه ).
- مسموع القول ؛ مسموع الکلمه . که قولش قابل قبول و پذیرفتن است .
- || که گفتارش مطاع است .
- مسموع الکلمه ؛ مسموع القول . و رجوع به ترکیب مسموع القول شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مسموع شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) به گوش آمدن . شنیده شدن . (یادداشت مرحوم دهخدا). مسموع افتادن . مسموع گردیدن . و رجوع به مسموع افتاد...
شنیدنی نیست. قابل شنیدن نیست. شنیده نمی شود. مسموع نمی باشد یک فعل غلط است. می توان آن را "مسموع نباشد" گفت ولی با «می» غلط است. فعل "باشد" با «می» ...
مسموع افتادن . [ م َ اُ دَ ] (مص مرکب ) شنیده شدن . به گوش آمدن . مسموع شدن . مسموع گردیدن . و رجوع به مسموع شدن و مسموع گردیدن شود. || ...
مسموع گردیدن . [ م َ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) مسموع افتادن . مسموع شدن .
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.