مسوء
نویسه گردانی:
MSWʼ
مسوء. [ م ُ ] (ع مص ) بی باک شدن . مَس ْء. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مسو. [ م َس ْوْ ] (ع مص ) به دست آوردن نطفه از رحم ناقه و پاک کردن آن را. (ازناظم الاطباء) (آنندراج ). || سرکشی کردن خر. (از اقرب المو...
مس و تس . [ م ِ س ُ ت ِ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) ۞ ظروف و آلات مسین . لوازم آشپزخانه و وسایل خانه .