مسیف
نویسه گردانی:
MSYF
مسیف . [م ُ س َی ْ ی َ ] (ع ص ) درهم مسیف ؛ درهم که کناره ٔ آن از نقش ساده باشد. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مسیف . [ م ُ ] (ع ص ) پدر فرزندمرده . (ناظم الاطباء). || مرد باشمشیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شمشیردار. (مهذب الاسماء). متقلد به سیف . (از ا...
مصیف . [ م َ ] (ع اِ) خانه ٔ تابستانی . (دهار). جای تابستانی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). مقابل مَربع. مقابل مش...
مصیف . [ م ُ ص َی ْ ی ِ ] (ع ص ) کفایت کننده برای تابستان . (ناظم الاطباء).