گفتگو درباره واژه گزارش تخلف مشب نویسه گردانی: MŠB مشب . [ م ُ ش ِب ب ] ۞ (ع اِ) شیر بیشه . (ناظم الاطباء). اسد. (از اقرب الموارد) (محیط المحیط) (تاج العروس ). واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه واژه معنی مشب مشب . [ م ُ ش ِب ب / م ُ ش َب ب / م ِ ش َب ب ] ۞ (ع ص ) کهن سال از گاو و گوسفند. (از محیط المحیط). گاو کهن سال و پیر گاو دشتی و گوسفند ۞ . (ا... نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود