اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مشک آلود

نویسه گردانی: MŠK ʼALWD
مشک آلود. [ م ُ / م ِ ] (ن مف مرکب ) مشک آلوده . مشک اندود. آلوده به مشک . مشک آگین . معطر :
یعنی امسال از سر بالین پاک مصطفی
خاک مشک آلود بهر حرز جان آورده ام .

خاقانی .


باد مشک آلود گویی سیب تر بر آتش است
کاندر او قدری گلاب اصفهان افشانده اند.

خاقانی .


دست بردش به سیب مشک آلود
چند نوبت گرفت شفتالود.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.