اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مشک بیز

نویسه گردانی: MŠK BYZ
مشک بیز. [ م ُ / م ِ ] (نف مرکب ) مشک افشان . مشک بیزنده . غربال کننده ٔ مشک . کنایه از هر چیز خوب با رائحه ٔ مطبوع :
بزان بادش از زلفک مشک بیز
همه ره چو از نافه بگشاده زیز.

اسدی (گرشاسبنامه چ حبیب یغمایی ص 224).


به توخوشدل دماغ مشک بیزم
ز تو روشن چراغ صبح خیزم .

نظامی .


شده گرم از نسیم مشک بیزش
دماغ نرگس بیمارخیزش .

نظامی .


عبیر ارزان ز جعد مشک بیزش
شکر قربان ز لعل شهدخیزش .

نظامی .


پیوند روح میکند این باد مشک بیز
نزدیک نوبت سحر است ای ندیم خیز.

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.