اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مصافحة

نویسه گردانی: MṢAFḤ
مصافحة. [ م ُ ف َ ح َ ] (ع مص ) دست یکدیگر را گرفتن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء).دست کسی را گرفتن . (ناظم الاطباء). دست یکدیگر را گرفتن در سلام . (تاج المصادر بیهقی ). تصافح . دست به یکدیگر دادن . دست دادن . (یادداشت مؤلف ). یکدیگر را دست گرفتن . (المصادر زوزنی ). دست یکدیگر را گرفتن ، و آن هنگام دیدار دوستان سنت است و باید که به هر دو دست بود و آنکه پاره ای از مردم بعد از نماز فجر یا بعد از نماز جمعه میکنند چیزی نیست و بدعت است و با زن جوان و امرد نیکوصورت مصافحه درست نباشد و به هرکه نظر کردن حرام است مساس کردن با او نیز حرام است بلکه حرمت مساس سخت تر از نظر باشد. مصافحه ٔ مرد با پیرزن که مشتهات نبود باکی نیست ، همچنین است مصاحفه ٔ زن جوان با مردی پیر که از فتنه ٔ شهوت ایمن بود. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به مصافحت و مصافحه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مسافحة. [ م ُ ف ِ ح َ ] (ع ص ) تأنیث مسافح . نعت فاعلی از مسافحة. زانیة. زن بدکار. زنی پلیدکار. (دهار). ج ، مسافحات . رجوع به مسافح و مُسافَ...
مسافحة. [ م ُ ف َ ح َ] (ع مص ) سفاح . زنا کردن . (منتهی الارب ). با کسی زناکردن . (المصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار).فجور کردن و زنا کر...
مصافحه . [ م ُ ف َ / ف ِ ح َ / ح ِ ] (از ع ، اِمص ) مصافحة. مصافحت . دست یکدیگر را گرفتن از روی دوستی و صداقت و تکان دادن دست و روی هم را بوس...
دست دادن
مسافهة. [ م ُ ف َ هََ ] (ع مص ) دشنام دادن کسی را. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || نادانی نمودن . (منتهی الارب ). مجاهله . || نشستن نزد...
مصافحه کردن . [ م ُ ف َ / ف ِ ح َ / ح ِ ] (مص مرکب ) مصافحت . تصافح . دست دادن در هنگام ملاقات . (از یادداشت مؤلف ). دست یکدیگر را گرفتن برای...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.