مصرف
نویسه گردانی:
MṢRF
مصرف . [ م َ رَ ] (ع اِ) جای بازگشتن . (یادداشت مؤلف ).مَصْرِف . || خرج و صرف . (ناظم الاطباء). مصرف به معنی صرف کردن که معمولاً به فتح راء تلفظ کنندبه کسر راء است زیرا عین مضارع آن مکسور است . (از نشریه ٔ دانشکده ٔ ادبیات تبریز سال 2 شماره ٔ 1 ص 26).
- مصرف شدن ؛ به کار شدن . خرج شدن . به کار رفتن : در خانه ٔ ما روزی یک کیلوگرم قند مصرف می شود. (از یادداشت مؤلف ).
- مصرف کردن ؛ به کار بردن : در چاپخانه ٔ دانشگاه کاغذ زیادی مصرف می کنند. (از یادداشت مؤلف ).
|| قیمت . || فایده .
- بی مصرف ؛ بی فایده و هیچکاره . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مسرف . [ م ُرِ ] (ع ص ) تجاوزکننده از حد. افراطکننده . (از اقرب الموارد). گزافه کار. مفرط. زیاده رو. از حد درگذرنده و گزاف کار. (دهار). || آن که ...
مسرف . [ م ُ رِ ] (اِخ ) لقبی که مردم مدینه پس از وقعه ٔ حَرَّة به مسلم بن عقبه ٔ مری دادند بدان جهت که در آن جنگ از حد درگذشته بود. (از...