مصلصل
نویسه گردانی:
MṢLṢL
مصلصل . [ م ُ ص َ ص َ ] (ع مص ) بانگ و فریاد کردن . (منتهی الارب ). صلصلة. || بازگردانیدن آواز را در حلق .(منتهی الارب ). صلصلة. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مصلصل . [ م ُ ص َ ص ِ ] (ع ص ) خر سخت آواز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خری سخت بانگ . (مهذب الاسماء).
مصلصل . [ م ُ ص َ ص َ ] (ع ص ) مهتر کریم بزرگ حسب خالص نسب . (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). مصلَّل . (منتهی الارب ).
مسلسل . [ م ُ س َ س َ ] (ع ص ، ق ) پی درپی . متوالی . (ناظم الاطباء). پیاپی . پشتاپشت . مربوط. (یادداشت مرحوم دهخدا). یکی پس از دیگری : مر آن ...
مسلسل . [ م ُ س َ س َ ] (از ع ، اِ) نوعی سلاح آتشین خودکار که پیاپی تیر اندازد. (کالیبر دهانه ٔ مسلسل ها از 7 میلی متر تا 20 میلی متر متغیر است )...
مسلسل . [ م ُ س َ س َ ] (ع ص ) چیزی درهم پیوسته . || روان . (دهار).- ماء مسلسل ؛ آب روان . (ناظم الاطباء). آبی که ازجهت گوارائی و صافی به...
مسلسل گوی . [ م ُ س َ س َ ] (نف مرکب ) مسلسل گوینده . دارای تسلسل بیان . پی درپی و بدون تعقید و وقفه سخن گوینده . که کلام را متصل و پیاپی گ...
مسلسل گویی . [ م ُ س َ س َ ] (حامص مرکب ) حالت و وضعمسلسل گفتن . || عمل مسلسل گو : هجوم خلق و پابست تماشا شد نگار من مسلسل گوئی و دیوانگی آ...
حدیث مسلسل . [ ح َ ث ِ م ُ س َ س َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی از سیزده قسم حدیث های صحیح و حسن . (کشاف اصطلاحات الفنون از خلاصة الخلاصة)....