اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مصور

نویسه گردانی: MṢWR
مصور. [ م ُ ص َوْ وِ ] (اِخ ) نامی از نامهای خدای تعالی . واهب الصور :
گر از راست کژّی نباید که آید
چرا هست کرده مصور مصوَّر؟

ناصرخسرو.


فزونی و کمّی در او ره نیابد
که بد زاعتدال مصور مصور.

ناصرخسرو.


ز مردی و جگر نگذاشت باقی
مصور در تو ای زیبا مصوَّر.

ازرقی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مسور. [ م ِس ْ وَ ] (ع اِ) تکیه جای چرمین . (منتهی الارب ). متکای چرمین . (ناظم الاطباء). بالش از پوست . و رجوع به مسورة شود.
مسور. [ م ِس ْ وَ ] (اِخ ) ابن مَخْرمةبن نوفل بن اهیب القرشی الزهری ، مکنی به ابوعبدالرحمن و متولد سال دوم و مقتول به سال 64 هَ .ق . از ف...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.