مضض
نویسه گردانی:
MḌḌ
مضض . [ م َ ض َ ] (ع اِ) شیر ترش . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || درد و سوزش مصیبت و الم جراحت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). سوزش مصیبت و درد جراحت . (ناظم الاطباء). و رجوع به مضة شود. || (مص ) سوخته شدن دل از اندوه و خشم و غضب . (زوزنی ). رنجیدن و سوختن از مصیبت . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
مضز. [ م ُ ض ِزز ] (ع ص ) رجل مضز؛ مرد خشمگین . (منتهی الارب ) (ازذیل اقرب الموارد). مرد خشمگین و غضبناک و بدخو. (ناظم الاطباء).
مزز. (ا. ع.؟) قسمی از نبیذ است که در مصر از جو و برنج می سازند و بفارسی بوزه نامند و در بوزه مذکور شد و در قرابادین کبیر نیز ذکر یافت مخزن الادویه عقی...
مزز. [ م َ زَ ] (ع اِمص ) آهستگی . || افزونی . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || فراوانی . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ...