مضعف
نویسه گردانی:
MḌʽF
مضعف . [ م ُ ع ِ ] (ع ص ) صاحب ستور ناتوان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). آنکه دارای ستور ضعیف و ناتوان باشد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنکه پیشه ٔ او شایع وکثیر باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه آب و زمین او زیاده و کثیر باشد. (از اقرب الموارد) (از محیط المحیط). || آنکه به سستی بالا میرود. || چیز دوچندان کرده شده . || آنکه سست و ضعیف میکند. || ضعیف مضعف ؛ سست و ناتوانی که دارای ستور ناتوان باشد. || هر چیز که ضعف و سستی آورد. (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
حسی مزعف . [ ح ِ م ُ ع َ ] (اِ مرکب ) چاهک شوراب . غدیری که آبش شیرین نیست . و در لغت «حِسی و حَسی و حَسی ̍ سهل من الارض یستنقع فیه الماء...
این دو واژه عربی است و پارسی جایگزین این است: اجامینه ájâmine (اجامی: سنسکریت+ نه پسوند سغدی).**** فانکو آدینات 09163657861
مضاف الیه . [ م ُ فُن ْ اِ ل َی ْه ْ ] (ع ص مرکب ، اِ مرکب ) (اصطلاح نحو) رجوع به مضاف شود.