اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مضی

نویسه گردانی: MḌY
مضی ٔ. [ م ُ ضی ی ْٔ / م ُ ض ِءْ ] ۞ (ع ص ) (از «ض وء») روشن شونده و روشن کننده ، اسم فاعل از «اضأت » که لازم و متعدی است . (غیاث ). روشن و تابان و درخشان و روشنی دهنده . (ناظم الاطباء). فروزان . روشن . روشن کرده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) :
قدر او چرخ بلند و رای او شمس مضی ٔ
قدر او بحر محیط و جود او ابر مطیر.

سنایی .


پیشکار ضمیر و رای تواند
جرم مهر مضی ٔ و ماه منیر.

سوزنی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مزی . [ م ِ ] (اِخ ) رجوع به یوسف بن عبدالرحمان بن یوسف شود.
حافظ مزی . [ ف ِ ظِ م ِزْ زی ] (اِخ ) یوسف بن عبدالرحمان بن یوسف القضاعی الکلبی ، ابی الحجاج دمشقی مزّی . محدثی در دیار شام . مولد وی بسال 6...
دانش مزی . [ ن ِ م َ ] (حامص مرکب ) مزیدن دانش . تحصیل دانش . آموختن علم . منظور دانشوریست چه مزیدن مکیدنست ، گویا او از دانش پرورده شده است...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.