اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مطبقة

نویسه گردانی: MṬBQ
مطبقة. [ م ُ طَب ْ ب ِ ق َ ] (ع ص ) سحابة مطبقة؛ ابر که باران آن همه جا رسیده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از محیطالمحیط) (از اقرب الموارد). ابری که همه ٔ آسمان بپوشد. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مطبقة. [ م ُ ب ِ ق َ ] (ع ص ) حمی مطبقة؛ تب درگیرنده ٔ تمام اندام و تب که شبانروز خنک نگردد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). تب...
مطبقه . [ م ُ ب ِ ق َ / ق ِ ] (ع ص ) تب دایم که در شبانه روز پیوسته باشد و خنک نگردد. (ناظم الاطباء). رجوع به معنی اول ماده ٔ قبل شود.
تب مطبقه . [ ت َ ب ِ م ُ ب ِ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) تب دموی لازم است و بر دو نوع بود: یکی از عفونت خون در عروق و خارج عروق خ...
حروف مطبقه . [ ح ُ ف ِ م ُ ب َ ق َ / ق ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به حرف مطبق شود.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.