 
        
            مظفر
        
     
    
								
        نویسه گردانی:
        MẒFR
    
							
    
								
        مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) حاکم  مرو در اواخر ایام  سلطان  محمد خوارزمشاه  بود و به  مجیرالملک  شرف الدین  شهرت  داشت . و رجوع  به  تاریخ  مغول  اقبال  ص 52 و 54 شود.
    
							
    
    
    
        
            واژه های همانند
        
        
            
    ۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۵ ثانیه
								
    
    
									
            
										
                
                
                    
											
                        مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن  محتاج  از خاندان  آل  محتاج . رجوع  به  ابوبکر محمدبن  مظفربن  محتاج  و آل  محتاج  وتعلیقات  چهارمقاله ٔ عروضی  تا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن  محمدبلخی  مکنی  به  ابوالجیش  متوفی  به  367 هَ . ق . از شاگردان  ابوسهل  اسماعیل بن  علی  نوبختی  و معلم  شیخ  مف...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن  ناصرالدین  محمدبن  قلاوون . وی  پس  از برادر خویش  ملک  کامل  در 747 هَ . ق . بسلطنت  مصر رسید و پس  از یکسال  سلط...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن  یاقوت  از جانب  مقتدر خلیفه  حاکم  اصفهان  بود. با مرداویج  زیاری  جنگ  کرد و مغلوب  شد. به  فارس  پیش پدر رفت . ی...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابوالجیش  خراسانی . رجوع  به  همین  کلمه  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) امیر شرف الدین . از جمله ٔ پادشاهان  آل  مظفر بود. از همه  کهتر اما سرآمد میدان  روزگار شد. بغایت  پاکدامن  و نیکواعتقا...
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) برکیارق بن  ملکشاه . رجوع  به  برکیارق بن  ملکشاه  و اخبارالدولة سلجوقیه  شود.
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) سیف الدین  حاجی  (747 هَ . ق .) از ممالیک  بحری  است . (طبقات  سلاطین  لین  پول  ص 71).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) سیف الدین  قدوز (657 هَ . ق .) از ممالیک  بحری  است . (طبقات  سلاطین  لین  پول  ص 71).
                    
										
                 
            
									 
        
            
										
                
                
                    
											
                        مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ )شبانکاره . از بزرگزادگان  فارس  بود. چون  به  هرات  رفت در دربار سلطان  حسین  میرزا در سلک  اعاظم  اهل  قلم  درآمد آنگاه...