مظفر
نویسه گردانی:
MẒFR
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) محمدبن عبداﷲبن محمدبن مسلمة تجیی . از علماء اندلس بود و به مظفر و ابن افطس شهرت داشت . وی حاکم بطلیوس بود که درهمانجا درگذشت . او راست «التذکرة» در پنجاه جزء مشتمل به فنون و آداب علوم و جنگ و سیر. این کتاب به نام مظفری نیز شهرت داشت . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 928).
واژه های همانند
۴۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن علی که بعدها به امیر عصامی شهرت یافت . مردی عاقل و زیرک بود و در دوران عمران بن شاهین مؤسس امارة بطیح...
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن محتاج از خاندان آل محتاج . رجوع به ابوبکر محمدبن مظفربن محتاج و آل محتاج وتعلیقات چهارمقاله ٔ عروضی تا...
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن محمدبلخی مکنی به ابوالجیش متوفی به 367 هَ . ق . از شاگردان ابوسهل اسماعیل بن علی نوبختی و معلم شیخ مف...
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن ناصرالدین محمدبن قلاوون . وی پس از برادر خویش ملک کامل در 747 هَ . ق . بسلطنت مصر رسید و پس از یکسال سلط...
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابن یاقوت از جانب مقتدر خلیفه حاکم اصفهان بود. با مرداویج زیاری جنگ کرد و مغلوب شد. به فارس پیش پدر رفت . ی...
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) ابوالجیش خراسانی . رجوع به همین کلمه شود.
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) امیر شرف الدین . از جمله ٔ پادشاهان آل مظفر بود. از همه کهتر اما سرآمد میدان روزگار شد. بغایت پاکدامن و نیکواعتقا...
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) برکیارق بن ملکشاه . رجوع به برکیارق بن ملکشاه و اخبارالدولة سلجوقیه شود.
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) سیف الدین حاجی (747 هَ . ق .) از ممالیک بحری است . (طبقات سلاطین لین پول ص 71).
مظفر. [ م ُ ظَف ْ ف َ ] (اِخ ) سیف الدین قدوز (657 هَ . ق .) از ممالیک بحری است . (طبقات سلاطین لین پول ص 71).