معتر
نویسه گردانی:
MʽTR
معتر. [ م ُ ت َرر ] (ع ص ) (از«ع رر») آن که نیاز نماید و نخواهد. (ترجمان القرآن ).آن که بسیار نیازمند نماید و نخواهد. (دهار). نیازمند و محتاج که پیش آید جهت معروف و چیزی از کسی نخواهد و سؤال نکند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنکه برای نیکی و احسان پیش آید بی آنکه سؤال کند. (از اقرب الموارد) : ... واطعموا القانعوالمعتر کذلک سخرناها لَکُم لعلکم تشکرون . (قرآن 36/22). || فقیر. (اقرب الموارد). درویش . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به اعترار شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
معطر. [ م ُ ع َطْ طَ ] (ع ص ) خوشبوی ناک . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خوشبوی ناک و هر چیز خوشبوی و دارای عطر خوش . (ناظم الاطباء). خوشبو. بویا. ...
معطر. [ م ُ طِ ] (ع ص ) ناقة معطر؛ ناقه ٔ درشت و خوب صورت . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ماده شتر بسیار خوب صورت . (از اقرب ال...
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: بویاک buyāk، هوبی huboy (پهلوی) مشکبار moŝkbār، مشکسا moŝksā، خوشبو xoŝbu (دری). ***فانکو آدینات 09163657861
ماطر. [ طِ ] (ع ص ) اسم فاعل و یوم ماطر؛روز با باران . (از اقرب الموارد). (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مطیر. ممطور. بارانی . سحاب ...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
معطر کرمانی . [ م ُ ع َطْ طَ رِ ک ِ ] (اِخ ) محمد مهدی بن محمد شفیع، از عارفان قرن سیزدهم هجری است . وی از شاگردان میرزا محمد تقی کرمانی بود ...