اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معذل

نویسه گردانی: MʽḎL
معذل . [ م ُ ع َذْ ذَ ] (ع ص ) آنکه بر بسیاری جود و دهش او ملامت کنند او را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
معذل . [ م ُ ع َذْ ذِ ] (ع ص ) سرزنش کننده و ملامت کننده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تعذیل شود.
معزل . [ م َ زِ ] ۞ (ع اِ) یک سو و کناره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ج ، معازل . (ناظم الاطباء): و هی تجری بهم فی موج کالج...
معضل . [ م ُ ض ِ ] ۞ (ع ص ) امر معضل ؛ کار بی بیرون شو. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سخت دشوار. مشکل . (یادداشت به خط مرحوم دهخد...
معضل . [ م ُ ض َ ] (ع ص ) نزد محدثان حدیثی را گویند که از اسناد آن دو یا بیشتر ساقط شده باشد مانند قول مالک از رسول اﷲ(ص ) و تفاوتی نیست بی...
معضل . [ م ُ ع َض ْ ض ِ ] (ع ص ) دشوار زاینده . مُعَضِّلَة. (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ،معاضیل . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). زنی که بچه آورد...
معظل . [ م ُ ظِ ] (ع ص ) جای درخت ناک . مُعْظَئل ّ. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
ماذل . [ ذِ ] (ع ص ) مرد سست و آنکه بترک چیزی راضی و خوش باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
مازل . [ زِ / زُ ] (اِخ ) نام کوهی است در هندوستان . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 333) (ازبرهان ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) : تاقله ٔ مازل ...
مازل . [ زُ ] (اِخ ) به گمان من از قرای نیشابور است . (از انساب سمعانی ). قریه ای است از نیشابور و ابوالحسن محمدبن حسین بن معاذ نیشابوری ما...
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.