معظم
نویسه گردانی:
MʽẒM
معظم . [ م ُ ع َظْ ظَ ] (اِخ ) شرف الدین عیسی بن محمد عادل بن ایوب (576-624 هَ .ق .). سلطان شام و از ملوک دولت ایوبی بود. وی فرمانروایی شجاع و عاقل و دوراندیش و عالم در ادب عرب و فقه اسلام بود و با علما مناظره و مباحثه داشت . کتاب «السهم المصیب فی الرد علی ابی بکر الخطیب » از اوست . (از اعلام زرکلی ج 2 ص 753). و رجوع به همین مأخذ شود.
واژه های همانند
۱۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
معظم . [ م ُ ظَ ] (ع ص ، اِ) بزرگ . کلان . عمده . (ناظم الاطباء). بزرگ داشته . بزرگ . عظیم . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و شعرا هرچه یافته ان...
معظم . [ م ُ ع َظْ ظَ ] (ع ص ) بزرگ داشته شده و بزرگ شمرده و به بزرگی صفت نموده شده . (آنندراج ). بزرگ کرده شده و بزرگ داشته و به بزرگ...
معظم . [ م ُ ع َظْ ظَ ] (اِخ ) از شاعران هندوستان و دایی جلال الدین اکبرشاه بود. وی به علت قتل همسر خود به امر اکبر شاه به سال 970 کشته ...
معظم . [ م ُع َظْ ظَ ] (اِخ ) تورانشاه بن ایوب . رجوع به تورانشاه ملک المعظم شمس الدوله ... و طبقات سلاطین اسلام شود.
معظم . [ م ُ ع َظْ ظَ ] (اِخ ) تورانشاه بن ملک صالح نجم الدین ایوب . رجوع به تورانشاه ملک المعظم و اعلام زرکلی و طبقات سلاطین اسلام شود.
ابن معظم . [ اِ ن ُ م ُ ع َظْ ظَ ] (اِخ ) احمدبن محمدبن معظم ، از مردم ری . او راست : کتاب مقامات اثناعشریه که در 730 هَ .ق . از تألیف آن ف...
سردار معظم . [ س َ رِ م ُ ع َظْ ظَ ] (اِخ ) لقبی است که به تیمورتاش داده اند. رجوع به تیمورتاش شود.
معظم بهاری . [م ُ ع َظْ ظَ م ِ ب َ ] (اِخ ) نام وی علی خان و از شاعران هندوستان و از بزرگان ناحیه ٔ بهار بود. از اوست :به دام عشق تو چون بن...
معظم اکبرآبادی . [ م ُ ع َظْ ظَ م ِ اَ ب َ ] (اِخ ) نام وی محمد و از شعرای هندوستان است که در اواسط قرن سیزدهم در 60سالگی وفات یافته است ....
معزم . [ م ُ ع َزْ زِ ] (ع ص ) افسونگر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). عزیمت خوان و افسونگر. (غیاث )(آنندراج ). آن که عزایم ...