اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

معقد

نویسه گردانی: MʽQD
معقد. [ م ُ ق َ ] (ع ص ) غلیظ. سطبر: زیربای معقد.بدین معنی مُعَقَّد نیز گویند و افصح مُعقَد است . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به اِعقاد شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
معقد. [ م َ ق ِ ] (ع اِ) بستن گاه گره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). جایی که گره بسته شده است . (ناظم الاطباء). || نوعی ا...
معقد. [ م ُ ع َق ْ ق ِ ] (ع ص ) جادوگر فریبنده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ساحر به جهت دمیدن او بر گرهها. (از اقرب الموارد).
معقد. [ م ُ ع َق ْ ق َ ] (ع ص ) گره بسته . گره دار. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || سخن پوشیده و دور. خلاف واضح . (منته...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.