معقل
نویسه گردانی:
MʽQL
معقل . [ م َ ق ِ ] (اِخ ) ابن سنان بن مظهر الاشجعی (متوفی به سال 65 هَ . ق .). صحابی و از شجاعان است . در غزوه ٔ حنین و روز فتح مکه حامل رایت قوم خویش بود. در کوفه اقامت گزید و سپس به مدینه رفت . عمر او را به بصره روانه کرد و در جنگ حره کشته شد. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 1057). و رجوع به الاصابه و قاموس الاعلام ترکی شود.
واژه های همانند
۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
معقل . [ م َ ق ِ ] (ع اِ) پناه . (مهذب الاسماء) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). پناه جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). ملجاء وفلان ...
معقل . [ م ُ ع َق ْ ق َ ] (ع ص ) شتری که بازو و ساقش به رسنی باهم بسته باشند، مأخوذاز عقال . (غیاث ) (آنندراج ). و رجوع به تعقیل شود.
معقل . [ م َ ق ِ ] (اِخ ) نام رودی است به عراق که از شهرک مفتح برگیرد. (حدود العالم ). نهری است در بصره . (ابن الاثیر ج 7 صص 98-100). به ا...
معقل . [ م َ ق ِ ] (اِخ ) ابن ضراربن حرملةبن سنان مازنی ذبیانی معروف به شماخ (متوفی به سال 22 هَ . ق .). از شعرای مخضرمین است و جاهلیت ...
معقل . [ م َ ق ِ ] (اِخ ) ابن قیس ریاحی (متوفی به سال 43 هَ . ق .). سرداری شجاع و بخشنده بود. حیات پیغمبر اکرم را درک کرد. عماربن یا سروی...
معقل . [ م َ ق ِ ] (اِخ ) ابن یساربن عبداﷲ مزنی (متوفی در حدود 65 هَ . ق .) صحابی است . پیش از حدیبیه اسلام آورد و در بیعت رضوان حضور داشت ....
ابراهیم بن معقل نسفی . [ اِ م ِ ن ِ م َق ِ ل ِ ن َ س َ ] (اِخ ) مکنی به ابواسحاق سانجنی . حافظو قاضی نسف در قرن سوم هجری . وفات در 295 هَ .ق...
ماقل و دل . [ ق َل ْ ل َ وَ دَل ل ] (ع اِ مرکب ) ۞ کنایه از کلام قلیل که دلالت کند بر مراد و مدعای بسیار. (غیاث ) (آنندراج ). موجز و رسا.