معک
نویسه گردانی:
MʽK
معک . [ م َ ] (ع مص ) در خاک مالیدن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). در خاک مالیدن چیزی را، در غیر خاک هم استعمال شود. (از اقرب الموارد). || مالیدن رخت هنگام شستن . (از دزی ج 2 ص 602). || نشان کردن کسی را در جنگ و خصومت . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). غلبه کردن و مقهور ساختن کسی را در جنگ و خصومت . (از اقرب الموارد). || دیر داشتن دین کسی را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۷ ثانیه
ژوستن ماک کارتی . [ ت َ ] (اِخ ) ۞ نام یکی از مترجمین غزلیات حافظ.