معلی
نویسه گردانی:
MʽLY
معلی . [ م ُع َل ْ لا ] (اِخ ) رجوع به ابوالحسن معلی بن فضل شود.
واژه های همانند
۵۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
ماست مالی . (حامص مرکب ) مداهنه . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). || سرسری گرفتن و پوشاندن دقایق امری . اغماض کردن . ندیده گرفتن مسائلی که ...
کلاه مالی . [ ک ُ ] (حامص مرکب ) شغل کلاه مال . (فرهنگ عامیانه ٔ جمال زاده ). عمل کلاه مال . کلاه سازی با مالیدن نمد. و رجوع به کلاه مال شود. ...
شیره مالی . [ رَ / رِ ] (حامص مرکب ) به شیره اندودن . || فریب دادن . (یادداشت مؤلف ).- شیره مالی کردن ؛ گول زدن .
رانت مالی. رانتی که مربوط است به امور مالی. رجوع شود به واژه رانت.
مالی قراطن . [ طُ ] (معرب ، اِ) اسم یونانی ، و مالی به معنی عسل و قراطن آب است و ماء القراطن که مستعمل اطباء است محرف اوست و آن عبارت ...
مالی قراطون . [ ] (معرب ، اِ) ماءالعسل . (کتاب ادویه ٔ مفرده ٔ قانون ابوعلی سینا چ طهران ص 247، یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ماده ...
شن مالی کردن . [ ش ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شن مال کردن . مالیدن شن و ماسه تا آلودگی ظرف و شوخ آن زدوده شود.
گل مالی کردن . [ گ ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شستن یا مالیدن گل بر چیزی بمنظور پاکیزه کردن آن از لکه ٔ چربی .
خاک مالی شدن . [ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) بخاک آلوده شدن . مالیده به خاک شدن . مطاوعه ٔ خاک مالی کردن .