اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مغربی

نویسه گردانی: MḠRBY
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) محمدبن محمدبن سلیمان سوسی رودانی مغربی (1037-1094 هَ . ق .). از فقهای مالکی و محدث بود که در حکمت و ریاضیات نیز دست داشت . در تارودنت (در سوس اقصی ) ولادت یافت و در مغرب دانش اندوخت سپس به شرق سفر کرد و سالها در مکه و مدینه مجاورت اختیار کرد و آنگاه به دمشق رفت و در همانجا درگذشت . از آثار اوست : «جمعالفوائد» در حدیث و «منطومة فی علم المیقات » و «شرح آن » و «الهیئة» و کتب دیگر. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 982). و رجوع به همین مأخذ شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مغربی . [ م َ رِ ] (ص نسبی ، اِ) منسوب به مغرب . (ناظم الاطباء). مربوط به سمت فرورفتن خورشید : هر شب قبای مشرقی صبح را فلک نور از کلاه مغرب...
مغربی .[ م َ رِ ] (اِخ ) رجوع به علی مغربی ابن حسین شود.
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) ابن محمدبن سعید. رجوع به حسین مغربی شود.
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) ابوعثمان سعیدبن سلام از مشایخ قرن چهارم هجری است . حمداﷲ مستوفی آرد: وفاتش به بغداد در سنه ٔ ثلاث و سعین و ثلاثم...
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) ابوالقاسم حسین بن علی بن حسین . رجوع به حسین مغربی و قاموس الاعلام ترکی شود.
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) سمؤل بن ابی البقا یحیی بن عباس ملقب به مؤیدالدین ابوالنصر الطبیب به سال 570 هَ . ق . در مراغه درگذشت . او راست :...
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) شیخ ابوالحسن اقطعاز مشایخ قرن سوم است . حمداﷲ مستوفی آرد: وفاتش در سنه ٔ ثلاثمائه به زمان مقتدر. از سخنان اوست : ...
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) عبداﷲبن المظفربن عبداﷲبن محمد الباهلی . رجوع به ابوالحکم مغربی شود.
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) عیسی بن محمدبن محمدبن احمد المغربی الجعفری الثعالبی الهاشمی . در عصر خویش از فقهای بزرگ مغرب بود. در زواوه (ناحیه...
مغربی . [ م َ رِ ] (اِخ ) محمدبن جعفربن محمدبن علی مغربی مکنی به ابوالفرج وزیر کاتب (متوفی به سال 478 هَ . ق .). المستنصر باﷲ فاطمی به س...
« قبلی صفحه ۱ از ۵ ۲ ۳ ۴ ۵ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.