مغن
نویسه گردانی:
MḠN
مغن . [ م ُ غ ِن ن ] (ع ص ) رودبار بسیارعلف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مغن . [ م َ ] (معرب ،اِ) ۞ یکی از مواد شیمیایی (بی اکسید منگنز) ۞ که در ساختن لعاب قهوه ای به کار می رود. مغن در کوههای اطراف تهران و نای...
مغن . [ م ُ غ َ ] (اِ) آتش پرستان . (آنندراج ). و رجوع به مغ و مغان شود.