مغول
نویسه گردانی:
MḠWL
مغول . [ م ِغ ْ وَ ] (ع اِ) سیخ کارد که در میان عصا وتازیانه دارند به هندی کپتی یا شمشیری است شبیه مشمل مگر از آن باریکتر و درازتر. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سیخ کارد که در میان عصا و تازیانه دارند و شمشیر باریک دراز. (ناظم الاطباء). آهنی که در میان تازیانه قرار می دهند و آن را غلافی است و گویند تازیانه ای که در میان آن شمشیر باریکی باشد و گویند شمشیر باریک و دراز که آن را در زیر جامه نگاه دارند. (از اقرب الموارد). || پیکان دراز یا شمشیری است باریک گردن و دراز. (منتهی الارب ) (آنندراج ). پیکان دراز و گویند شمشیر باریک که یک طرف آن تیز و طرف دیگرش مانند کارد باشد. (از اقرب الموارد). || فرس ذات مغول ؛ اسب پیشی گیرنده . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || آنچه موجب نابودی چیزی باشد. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مقول . [ م ِق ْ وَ ] (ع اِ) زبان . (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || (ص ) رجل مقول ؛ مردی نیک سخن ....
مقول . [ م ُ ق َوْ وَ ] (ع ص ) بار بار گفته شده . مُقَوَّلَة و گویند کلام مقول وکلمة مقولة. (ناظم الاطباء). و رجوع به مقولة شود.
مقوول . [ م َ ] (ع ص ) گفته شده . (منتهی الارب ). و رجوع به مقول شود.