اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مفارق

نویسه گردانی: MFARQ
مفارق . [ م ُ رِ ] (ع ص ) جداشونده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به مفارقة شود.
- عرض مفارق ؛ (اصطلاح منطق ) در اصطلاح منطقیان ، عرض غیرلازم . (از کشاف اصطلاحات الفنون ). و رجوع به عرض شود.
|| (اصطلاح حکمت و کلام ) نزد حکما و متکلمان ، ممکنی که متحیز و حال ّ در متحیز نباشد و آن را مجرد نیز نامند. (از کشاف اصطلاحات الفنون ). موجود غیرمادی و از آن جهت مفارق گویند که جدای از ماده و مافوق اجسام و جسمانیات است . (فرهنگ علوم عقلی تألیف سجادی ). جوهری جز هیولی و صورت و جسم . (یادداشت به خطمرحوم دهخدا). و رجوع به مفارقات و کشاف اصطلاحات الفنون شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
مفارق . [ م َ رِ ] (ع اِ) ج ِ مَفرَق یا مِفرَق .(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). و رجوع به مفرق شود. || مأخوذ از تا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.