اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مقعب

نویسه گردانی: MQʽB
مقعب . [ م ُ ق َع ْ ع َ / م ُ ق َع ْ ع ِ] ۞ (ع ص ) آنکه از بن حلق حرف می زند و کسی که از بن حلق سخن می گوید و در وقت حرف زدن دهن خود را مانند کاسه بازمی کند. (ناظم الاطباء). المقعب المقعر؛ آنکه از ته گلو حرف می زند و دهان خود را مانند کاسه باز می کند. (از اقرب الموارد). || حافر مقعب ؛ سم گرد شبیه به کاسه . (ناظم الاطباء). سم گرد و گویند مقعر. (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
مغاب . [ م َ ] (ع مص ) ناپدید شدن . غیب . غیبت . غیاب . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || فروشدن آفتاب . (منتهی الارب ) (...
مقأب . [ م ِ ءَ ] (ع ص ) مرد بسیار آب خوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ): رجل مقأب ؛ مردی که بسیار آب خورد. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.