اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مقل

نویسه گردانی: MQL
مقل . [ م ُ ] (اِ) نوعی از عطر باشد که آن را از عود و عنبر و صندل و غیر آن سازند. بواسیر را نافع است . (برهان ). در مؤیداز بعضی کتب طبی نقل کرده که عطری است مرکب از چهارجزو. (فرهنگ رشیدی ). نوعی از عطریات که از عود و عنبر و صندل و جز آن سازند. (ناظم الاطباء). || هفت تخمه ٔ بزوری را نیز گویند که بجهت عاشقان بپزند بجهت دفع عشق از ایشان . (برهان ). هفت تخمه یعنی بزوری که جهت عاشقان بپزند تا دفع عشق از ایشان کند. (ناظم الاطباء). || به معنی گرز باشد که به عربی عمود خوانند. (برهان ). به معنی گرز نیز گفته اند. (فرهنگ رشیدی ). در لطایف به معنی گرز و کوپال نوشته . (غیاث ) (آنندراج ). گرز و عمود. (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
مقل . [ م َ ](ع مص ) به کسی نگریستن . (تاج المصادر بیهقی ). بنگریستن . (المصادر زوزنی ). نگریستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). نگر...
مقل . [ م ُ ] ۞ (ع اِ) نام درختی است و بعضی گویند صمغی است و آن را مقل ازرق ومقل مکی و مقل الیهود و مقل عربی و مقل سقلبی خوانند و گ...
مقل . [ م ُ ق َ ] (ع اِ) ج ِ مُقلة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : به آب دولت تو رنگ داده باد وجوه به خاک درگه تو سرمه ...
مقل . [ م ُ ق ِل ل ] (ع ص ) اندک کننده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به اقلال شود. || اندک مال . (مهذب ال...
مقل حال . [ م ُ ق ِل ل ] (ص مرکب ) بی بضاعت . تهیدست . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مرد مقل حال را به وقت گفتار اگر خود در چکاند بسیارگوی ش...
مقل مکی. (ا. ع.). مقل ازرق* - مقل مکی -مقل الیهود - مقل عربی -مقل سقلبی - صمغ الجهود (مروارید) Bdellium صمغی است که از دو گیاه Commiphora wightii و Co...
خاک مقل . [ ک ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) مُقل ِ مَکّی . رجوع به مقل مکی شود.
اطریفل مقل . [ اِ ف َ / ف ِ / ف ُ ل ِ م ُ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) پوست هلیله ٔ کابلی و پوست هلیله ٔ زرد و آمله ٔ مقشر از هر یکی ده درم و مقل...
اطریفل مقل ملین . [ اِ ف َ / ف ِ / ف ُ ل ِ م ُ ل ِم ُ ل َی ْ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) جهت بواسیر، پوست هلیله ٔ کابلی و هلیله ٔ سیاه و پوس...
مغل . [ م َ ] (اِ) به معنی خواب و استراحت باشد. (برهان )(آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رجوع به مغلگاه شود.
« قبلی صفحه ۱ از ۲ ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.