اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

مقول

نویسه گردانی: MQWL
مقول . [ م ِق ْ وَ ] (ع اِ) زبان . (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (غیاث ) (ناظم الاطباء)(از اقرب الموارد). || (ص ) رجل مقول ؛ مردی نیک سخن . (مهذب الاسماء). مرد نیکوسخن یا تیززبان بسیارگوی . مِقوال مانند آن است و هما للذکر والانثی . (منتهی الارب ). مرد نیکوسخن و تیززبان بسیارگوی و کذلک امراءة مقول . (ناظم الاطباء). فصیح . بسیار گویا. ج ، مقاول . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به مقوال شود. || مهتر به لغت یمن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). قَیل ۞ به لغت اهل یمن . ج ، مقاول و مقاولة. (از اقرب الموارد). لقب قائدین یمن و اینان در مرتبه پس از اذواء بوده اند. (مفاتیح العلوم ، یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مغول کبیر.[ م ُ ل ِ ک َ ] (اِخ ) نام الماسی است از آن ایران به وزن 279 قیراط... (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
پرکه مغول . [ ] (اِخ ) یکی از امراء عهد تیموریان . و او به اوایل عهد میرزا سلطان ابوسعید حصار نیره تو را تصرف کرد و مدت دو سال بواسطه ٔ حدوث...
خدای داد مغول . [ خ ُ دِ م ُ ] (اِخ ) او از سران مغولی است که با خضر خواجه اوغلان بکاشغر تاخته بود و آنرا بدست داشت و چون امیر تیمور بجنگ ق...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.