مکمل
نویسه گردانی:
MKML
مکمل .[ م ُ ک َم ْ م ِ ] (ع ص ) تمام و کامل گرداننده . (غیاث )(آنندراج ). تمام کننده . مُتِم ّ. کامل کننده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : مجرد نسب علت بزرگی و پادشاهی نیست و الا حسب ذاتی وجوداً و عدماً مکمل ومنقص آن نتواند بود. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 162).
- جمله ٔ مکمل ؛ جمله ای است که معمولاً به واسطه ٔ یکی از حروف ربط به جمله ٔ ناقص پیوندد ومعنی آن را تکمیل کند مانند جمله ٔ «گنج برنداری » درمثال زیر: تارنج نبری ، گنج برنداری .
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
مکمل . [ م ُ ک َم ْ م َ ] (ع ص ) تمام و کامل گردانیده شده . (غیاث ) (آنندراج ). تمام گشته و نیکوشده و کاملتر و نیکوتر. (ناظم الاطباء). تام . تما...
مکمل . [ م ِ م َ ] (ع ص ) مرد کامل در نیکی و بدی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
این واژه ها تازى (اربى) هستند و برابرهاى پارسى آنها این چنینند: اُسپورِشنیک Ospureshnik (پهلوى: تکمیلى ، مکمل، متمم) ، اَکایشنیک Akayeshnik (پهلوى: تک...