گفتگو درباره واژه گزارش تخلف ملاَّء نویسه گردانی: MLAʼ ملاَّء. [ م ُ ل َ ] ۞ (ع ص ، اِ) ج ِ مَلی ٔ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ملی ٔ شود. واژه های قبلی و بعدی واژه های همانند ۵۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه واژه معنی ملا نقطی مُلّانُقَطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ] (ص مرکب). (ملا لغتی، در انگلیسی: verbalist) کنایه از آن که به املای دقیق و تحتاللفظی واژهها بیشتر از معنای آنها ت... ملا لغتی مُلّانُقَطی. [ م ُل ْ لا ن ُ ق َ] (ص مرکب). (ملا لغتی، در انگلیسی: verbalist) کنایه از آن که به املای دقیق و تحتاللفظی واژهها بیشتر از معنای آنها ت... ملاء عام همتای پارسی این دو واژه ی عربی، اینهاست: آشکارا، برابر مردم (دری) هنجشمان hanjaŝmān (پارتی) اشکره aŝkare (اوستایی)***فانکو آدینات 09163657861 ملا یزغل ملا یزغل . [ م ُ ل لا ی َ غ َ] (اِ مرکب ) آدم شوریده رنگ و بد سر و وضع و بدلباس و کثیف و ژولیده . (فرهنگ لغات عامیانه ٔ جمال زاده ). چهل ملا نام تپه ای است بلند بین روستای خیرک از توابع دشتستان و روستای سرمشهد از توابع شهرستان کازرون که اگر کسی بر فراز آن بایستد می تواند هر دو روستا را مشاه... لحاف ملا چیزی را که چند دزد در نظر دارند از کسی بربایند و برای این کار حواس او را با دعوای ظاهری بین خودشان پرت میکنند و در این بین کسی دیگری که با دزدان همک... کهن ملا کهن ملا. [ ک َ م ُل ْ لا ] (اِخ ) دهی از بخش سوران است که در شهرستان سراوان واقع است و 100 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ میرمرادزایی هستند. (... نیم ملا نیم ملا. [م ُل ْ لا ] (ص مرکب ) که در علم به کمال نرسیده است .- امثال :نیم طبیب بلای جان ، نیم ملا بلای ایمان . (یادداشت مؤلف ). احمد ملا احمد ملا. [ اَ م َ م ُل ْلا ] (اِخ ) رجوع به ملاجیون شود. (معجم المطبوعات ). ده ملا ده ملا. [ دِه ْ م ُل ْ لا ] (اِخ ) نام نهری است . این نهر به امر رضاشاه از سرآب صالحک تا ده ملا بیش از سی و ششهزار گز امتداد یافت و جمله ... تعداد نمایش: 10 20 50 100 همه موارد « قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۶ ۴ ۵ ۶ بعدی » نظرهای کاربران نظرات ابراز شدهی کاربران، بیانگر عقیده خود آنها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست. برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید. ورود