ملاذ
نویسه گردانی:
MLAḎ
ملاذ. [ م َل ْ لا ] (ع ص ) (از «م ل ذ») سخن فروش . (مهذب الاسماء). دروغگوی که گوید و نکند. (منتهی الارب ) (غیاث ) (ناظم الاطباء). || خودرای نادرست دوستی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مَلَذّان . (از اقرب الموارد). رجوع به ملذان شود. || ذئب ملاذ؛ گرگ سبک چست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ملاذ. [ م َ ] (ع اِ) (از «ل و ذ») اندخسواره . (دهار). پناه . (نصاب ). پناه جای . (منتهی الارب ). جای پناه . (غیاث ) (آنندراج ). ملجاء و پناهگاه و...
ملاذ. [ م َ ذذ ] (ع اِ) (از «ل ذ ذ») چیزهای لذیذ. (غیاث ). شهوات . واحد آن مَلَذّة است . (از اقرب الموارد) : فاحشه ٔ خاص به زبان کشف به چشم...
ملاز. [ م َ ] (اِ) ملاج . سَغّ. کام . ملازه . کُده . لهات . زبان کوچک . زبان کوچکه .(یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملازه شود. || مقدم ...
ملاز. [ م َ ] (ع اِ) پناه . (مهذب الاسماء). پناه جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ملجاء. ملاذ. (یادداشت به خط ...
ملاز. [ م َل ْ لا ] (ع اِ) گرگ . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد).