ملحم
نویسه گردانی:
MLḤM
ملحم . [ م َ ح َ ] (ع اِ) جای پرگوشت و جای گوشت دار. ج ، ملاحم . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
ملحم . [ م ُ ح َ ] ۞ (ع اِ) نوعی است از جامه . (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ). نوعی است از جامه ها. (صراح ). نوعی از پارچه ٔ ابریشمی که ...
ملحم . [ م ُ ح ِ ] (ع ص ) گوشت خوراننده باز را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوشت خوراننده و آنکه به باز گوشت می خوراند. (ناظم الاطباء). گوشت خو...
ملحم . [ م ُ ل َح ْ ح ِ ] (ع ص ) که گوشت آورد. که گوشت رویاند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه به سبب تجفیف لطیف و تعدیل مزاج ، خونی ...
ملحم . [ م َ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش سلماس است که در شهرستان خوی واقع است و 440 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4...
ملحم در. [ م َ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سربند پایین است که در بخش سربند شهرستان اراک واقع است و 291 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
ملحم لو. [ م َ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آجرلوست که در بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع است و 128 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج...
ملهم . [ م َ هََ ] (اِ) بر وزن و معنی مرهم است . (برهان ) (آنندراج ). مرهم . (ناظم الاطباء).
ملهم . [ م ُ هَِ ] (ع ص ) الهام کننده یعنی در دل افکننده از جنس خیر و آن حق تعالی است . (غیاث ) (آنندراج ). الهام کننده و در دل افکننده . (ن...
ملهم . [ م ُ هََ ] (ع ص ) الهام کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). الهام شده و در دل افکنده شده . (ناظم الاطباء). آنکه بدو الهام شده است : ای م...
ملهم . [ م ِ هََ ] (ع ص ) رجل ملهم ؛ مرد بسیارخوار. (منتهی الارب ). مرد پرخوار. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).