ملحم
نویسه گردانی:
MLḤM
ملحم . [ م ُ ل َح ْ ح ِ ] (ع ص ) که گوشت آورد. که گوشت رویاند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه به سبب تجفیف لطیف و تعدیل مزاج ، خونی که وارد موضع جراحت شده منعقد ساخته مستحیل به گوشت کند و او را منبت اللحم نیز گویند. و رجوع به مُلَحِّمَة شود.
واژه های همانند
۱۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
ملهم . [ م َ هََ ] (اِخ ) موضعی است نخلناک . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نام موضعی که خرمابن بسیار دارد. (ناظم الاطباء).- یوم ملهم ؛...
اسم مفعولی ست به معنی الهام گرفته شده از
قره ملهم . [ ق َ رَ م َ هََ ] (اِخ ) دهی از دهستان ارشق بخش مرکزی شهرستان مشکین شهر واقع در 60 هزارگزی شمال خاوری خیاو و 5 هزارگزی شوسه ٔ گر...
حائر ملهم .[ ءِ رِ م َ هََ ] (اِخ ) در یمامة است ، اعشی گوید:فرکن مهراس الی ماردفقاع منفوحةفالحائر.داودبن متمم بن نویرة درباره ٔ یوم ملهم گوی...