اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ملز

نویسه گردانی: MLZ
ملز. [ م َ ] (ع مص ) بردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ): ملز به ملزاً؛ برد آن را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درنگ کردن و سپس ماندن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ): ملز عنه ؛ درنگ کرد و سپس ماند از آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
ملز. [ م َ ل ِ ] (ع ص ) مرد سخت پی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
ملز. [ م ِ ل َزز ] (ع ص ) مرد سخت خصومتگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء): رجل ملز؛ مرد شدیدالخصومه و طالب آن . و گویند: هو ملز فی...
ملظ. [ م ُ ل َظظ ] (ع ص ) لازم الاجرا و کردنی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به الظاظ شود.
ملظ. [ م ُ ل ِظظ ] (ع ص ) مبرم و الحاح کننده در سؤال . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ستیهنده . || لازم گیرنده . (ناظم الاطباء). و رجو...
ملذ. [ م َ ] (ع مص ) دروغ گفتن . (تاج المصادربیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیزه زدن . (تاج المصادر...
ملذ. [ م َ ل َ ] (ع مص ) آمیخته و مختلط شدن تاریکی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) آمیزش تاریکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ن...
ملذ. [ م َ ل َذذ ] (ع ص ) مزه دار و خوشمزه . ج ، مَلاذّ. (ناظم الاطباء). || (اِ) موضع لذت . ج ، مَلاذّ. (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.