اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ملط

نویسه گردانی: MLṬ
ملط. [ م ُ ل ِطط ] (ع ص ) لاط ملط؛ آنکه خود خبیث باشد و یارانش نیز خبیث . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ملط. [ م َ ] (ع مص ) آژند در میان خشت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). به گل طلا کردن دیوار را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). گ...
ملط. [ م ِ ] (ع ص ) مرد سخت خبیث و بد که هرچه نزد وی گذارند بدزدد و حلال شمارد.(منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ...
ملط. [ م َ ل َ ] (ع مص ) بی موی گردیدن اندام و سبک ریش گردیدن . مَلطَه . (از منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء). املط گردیدن . (از اقرب...
ملط. [ م ُ ](ع ص ، اِ) ج ِ املط و مَلْطاء. (ناظم الاطباء). ج ِ املط. (از اقرب الموارد). رجوع به املط و ملطاء شود.
ملط. [ م َ ل َ ] (اِخ ) ۞ از شهرهای باستانی آسیای صغیر که بندری بر ساحل دریای اژه است و بر مصب رود «مئاندر» ۞ قرار دارد و موطن تالس ۞...
مَلَط، یا میلت، شهر مشهور ایونیای باستان، در غرب آناتولی بر ساحل دریای اژه است. ویراانه‌های آن در استان آیدین ترکیهٔ امروزی باقی است. محتویات [نما...
1 - به مردمی گفته می شود که با هر دینی که دارند در یک سرزمین با مرزهایی مشخص زندگی می کنند. بر خلاف امت که به معنی کسانی است که دارای یک دین یا آئین ه...
این واژه عربی است و جایگزین پارسی آن اینهاست: نَراس، ویشا، راژَر (هر سه واژه، سنسکریت است)
ملت . [ م ِل ْ ل َ ] (ع اِ) دین و کیش و شریعت . (غیاث ). کیش و دین و آیین و مذهب . (ناظم الاطباء). ملة. ج ، مِلَل « : فاتبعوا ملةابراهیم حنیف...
ملت . [م َ ] (ع مص ) حرکت دادن و سخت جنبانیدن چیزی را. (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
« قبلی صفحه ۱ از ۳ ۲ ۳ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.