ملک سیما. [ م َ ل َ ] (ص  مرکب ) خوشگل . پری چهر. (از ناظم  الاطباء). فرشته روی . ملک طلعت . زیباروی  
: قوام  دین  پیغمبر ملک  محمود دین پرور
ملک فعل  و ملک سیرت  ملک سهم  و ملک سیما. 
فرخی .
من  در اندیشه  که  بت  یا مه  نو یا ملک  است 
یا پری پیکر مهروی ملک سیما بود.
سعدی .