اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ملکة

نویسه گردانی: MLK
ملکة. [ م َ ل َ ک َ ] (ع مص ) مَلک . مِلک . مُلک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (محیط المحیط). و رجوع به ملک شود. || (اِ) بندگی . گویند: طال ملکته ؛ دراز کشید بندگی او. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ملک . گویند: اقر بالملکة؛ یعنی او اقرار کرد ملک او را. (منتهی الارب ). ملک و تملک . (ناظم الاطباء): اقر المملوک بالملکة؛ مملوک به ملک اقرار کرد. (از اقرب الموارد). || فلان حسن الملکة؛ او نیکو کارکن است در ملکهای خود. منه الحدیث لایدخل الجنة سیی ٔ الملکة اذا کان سیی ٔ الصنع. (منتهی الارب ). فلان نیکوکار و احسان کننده است درباره ٔ مملوکهای خود. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || مافی ملکته شی ٔ؛یعنی او مالک چیزی نیست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || صفتی راسخ نفس را. (از اقرب الموارد) (از محیطالمحیط). رجوع به ملکه شود. || در مقابل عدم نیز استعمال شود. (از محیط المحیط).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
حال و ملکه . [ ل ُ م َ ل َ ک َ / ک ِ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نوع دوم (از کیفیت )، کیفیات نفسانی بود، و آنرا حال و ملکه خوانند. و نام این ن...
خلد اﷲ ملکه . [ خ َل ْ ل َ دَل ْ لا هَُ م ُ ک َ ] (ع جمله ٔ فعلیه ٔ دعائیه ) خداوند ملک او را جاویدان گرداناد. دعائی است در حق پادشاه . (یادداشت...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.