ملة
نویسه گردانی:
ML
ملة. [ م َل ْ ل َ ] (ع اِ)خاکستر گرم . (دهار) (از اقرب الموارد). خاکستر گرم و ریگ گرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
- خبزالملة ؛ نان کماج . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). نان پخته شده در ملة و گویند: «اطعمنا خبز ملة» و نگویند: «اطعمنا ملة»، زیرا ملة خاکستر گرم است و ابوعبید گوید: ملة خود گودالی را گویند که در آن نان پزند. (از اقرب الموارد). نان که درخاکستر گرم (خلواره ) پزند. مُضباة. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و اما الذی یخبز فی الطابق او یدفن فی الجمر و خبزالملة فکله ردی ٔ. (ابن البیطار، یادداشت ایضاً).
|| خدرک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). شراره ٔ آتش . (از اقرب الموارد). || گودالی که در آن نان پزند. (ناظم الاطباء) || خوی تب . (منتهی الارب ). خوی و عرق تب . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رجل ملة؛ مردی که دوستانش را زود ملول سازد. (ازاقرب الموارد).
- ذوملة ؛ به ستوه آمده . (ناظم الاطباء).
- رجل ذوملة ؛ مرد باملال . (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
ملح . [ م َ ل َ ] (ع اِ) آماس پاشنه ٔ اسب . || سپید سیاهی آمیز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || برکه ٔ نمکدار....
ملح . [ م َ ل ِ ] (ع ص ) زمین نمکدار. زمینی که از آن نمک به دست آورند. (ازدزی ج 2 ص 610).
ملح . [ م ِ ل َ ] (ع اِ) ج ِ مِلْح . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مِلْح شود.
ملح . [م ُ ل َ ] (ع اِ) ج ِ مُلحَة، به معنی سخن خوش و نمکین .(منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) : این بیتها از لطایف ملح او...
ملح . [ م ُ ل ِح ح ] (ع ص ) مبالغه کننده در کاری . (غیاث ).مبرم و ستیهنده در سؤال و درخواست و در طلب چیزی . (ناظم الاطباء). آنکه الحاح ورز...
مله تخت . [ م ِ ل ِ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آب سرده است که در بخش چقلوندی شهرستان خرم آباد واقع است و 240 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف...
مله سرخ . [ م ِ ل ِ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان جلالوند است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغراف...
مله سرخ . [ م ِ ل ِ س ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان هرسم است که در بخش مرکزی شهرستان شاه آباد واقع است و 350 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
مله بید. [ م ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
مله متکا. [ م َ ل َ م ُت ْ ت َ ] (اِخ ) از روستاهای لاریجان است . (از سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو ص 115).